قرارداد و ضد قرارداد و نوآوری
قرارداد و ضد قرارداد و نوآوری
1. جوامع انسانی بر اساس قراردادها، حیات و زندگی پیدا میکنند و این حیات را ادامه می دهند، قرار دادها، اعتباریاتی هستند که انسانها به گونه ای عمدی و غیر عمدی، وضع میکنند و سعی در ابقای آن دارند تا بتوانند زندگی خودشان را طراحی و ادامه دهند و از طرف دیگر سعی در تطبیق آن با وضعیت زمانه خویش دارند تا اعتباریات مانع تحول زندگی روزمره آنها نشود.
2. فرآیند وضع قراردادها در یک جامعه دارای شباهتها و تفاوتهای بسیاری است که «هویت اعتباری» آنها و سپس «ماهیت اعتباری» آنها را تشکیل می دهد که در رشته های متفاوت دانشگاهی و حوزوی بررسی میشود، مثل «فلسفه حقوق»، «فلسفه اخلاق»، «اصول فقه»، «کلام» و «جامعه شناسی حقوق» و «مردمشناسی حقوق» و... که بدون این رشته ها نمی تواند اعتباریات خود را به گونه ثانویه بررسی کند و سپس تعدیل و تفسیر را طراحی کند.
3. منشا قراردادها، متفاوت است و به دو گونه ترسیم میشود: 1. دین، 2. شعور عمومی یا عقل جمعی یا آراء مشهوره و یا عرف که اولی ها دین دار ترسیم میشوند و دومی ها مادی و سکولار قلمداد میشوند. در اولیها «قرار دادهای دینی سلفی» و گذشته به عنوان یک «الگو باستانی» در نظر گرفته می شود و به عنوان یک «الگو آرمانی» نیز به کار برده میشود.
4. دومی ها به قرار داد به عنوان یک امر قابل تفسیر نگاه میکنند، قرارداد یعنی آنچه «ثابت ها» را متغیر میکند و «سنت شکنی» میکند و «سلفی شکنی» را پیشه خود می گیرد و فقه شکنی را شعار خود قرار می دهد، پس تغییرات روزمره مبنای قرارداد اجتماعی واقع میشود. زندگی روزمره بر اساس عقل جمعی و عرف و شعور عمومی شکل و قوام می پذیرد و ادامه می یابد و زندگی روز مره در حال پویایی مداوم می باشد و قراردادهای اجتماعی با پویایی خود که از عرف (مثل رایگیری) می گیرد، امکان زندگی روزمره را فراهم می سازد.
5. هر دو گروه یاد شده، در مقابل «ضد قراردادها»واقع می شوند. ضد قرارداد، گروهای عرفانی می باشند که قراردادشکنی در راه و روش خود، قرار می دهند و بر اساس معنا گرایی، مفهوم شکنی را پیشه خود می کنند و قراردادهای اجتماعی که بر اساس مفاهیم شکل می گیرند و تنظیم می شوند را می شکند و عقل روزمره و عرف را مورد حمله قرار می دهد که بر «ضد فرهنگ» یا «ضد اجتماع» و یا «خرده فرهنگ ها» مشهور شده اند.
6. قراردادگرایی ویژگی تمدن جدید غرب است که همه چیز را در یک «فراگرد نهیلیستی» قرار می دهد تا بتواند پویائی خود را در «افزایش تقاضا» تضمین کند و بتواند رشد اقتصادی خود را سامان بخشد که نام آن را «مدرنیسم» نهادند که تجدد و لحظه به لحظه شدن را می رساند و گاهی آن را «تکامل یا تجدد توسعه و جهانی شدن» نیز نامیده اند.
7. اساس قراردادگرایی فوق «زبان» میباشد که قبل از فلسفه یونان شروع شده و به سوفسطائیان می رسد چرا که ظرف وجودی و ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قراردادها زبان می باشد و مفاهیم و ساختار مستتر در آن و جهان پدیداری حاکم بر آن بر قراردادها حکومت می کند و امروزه در فلسفه تحلیلی انگلوساکسونی در اوج خود قراردارد که غربی ترین نقطه فکری بشر می باشد
8. «قراردادگرایی غربی» در قرن نوزدهم توسط استعمار انگلیس در جهان گسترش می یابد و هدایت این قراردادگرایی به عهده سازمانهای امنیتی خود نهاده بود و باز تولید قراردادگرایی در کشورهای خاورمیانه رقم زده شد و آن «سلفی گرایی فقهی» بود که در جهان اهل سنت رخ داد و نام وهابیت به خود گرفت و باز تولید غرب در عالم اهل سنت بود که روشنفکری دینی را رقم زد.
9. باز تولید زبانی عربی دین در خاورمیانه، هویت و عناصر تشکیل دهنده وهابیت است؛ یعنی اگر زبان عربی به عنوان یک زبان تاریخی منطقه ای خاورمیانه، مبنای باز تولید دین قرار داده شود، وهابیت به وجود می آید که در این فرایند شاخص های زبانی عربی بر دین تحمیل می شود و دین را با مورد زبانی تخصیص می زند و از این جهت یک نوع «ملی گرایی و پان عربیسم» قرن نوزدهمی پنهان را در خود دارد که یک نوع «سکولاریسم» نهفته است که در خاورمیانه رقم خورده است.
10. ضد قرارداد به عرفان بر می گردد که گاهی در قالب «تصوف» و گاهی در قالب «مسیحیت گرایی» و گاهی در قالب «پسامدرنیسم» بیان می شود که به معارضه با فقه به عنوان یک قرارداد اجتماعی می پردازد و سعی می کند ریشه و بن قراردادهای اجتماعی را از جامعه بر کند. پس یک نوع «آنارشیسم سیاسی» به وجود می آورد که با خشونت به ویران سازی می پردازد (خوارج در جهان اسلام و در آخر در چنگال مستبدین گرفتار می آید، مثل مارقین و قاسطین.
11. در جهان امروز یک «اجماع مرکب» قراردادگرایی و ضد قراردادگرایی وجود دارد و یک معارضه «درون گفتمانی» را شکل داده است تا بتواند حیات معنوی خود را حفظ کند. پس همراهی قراردادگرایان مدرنیسمی (انگلوساکسون ها یا یهودی ها) با قراردادگرایان سلفی در قضایای جهانی به خوبی روشن می شود و ایجاد تعارض برخورد میان جهان اسلام و جهان مسیحیت (به نام جنگهای صلیبی توسط بوش و توسط القاعده) به خوبی واضح و مبرهن است که نتیجه آن تجاوز و کشتار مسلمانان و مسیحیان به نفع یهودیسم و غربیت آنها می باشد. (سکوت کشورهای عربی در جنایات عبریها بر علیه مسلمانان غزه و طرفداری مسیحیت کاتولیک از غزه شاهد بر آن است).
12. دشمن اصلی و آینده قراردادگرایان و ضد قراردادگرایان مذاهبی است که هم عرفان را قبول دارند و هم قراردادهای اجتماعی، مثل «تشیع فقهی» که هم قرارداد (آراء مشهوره) و به عرف را در فقه دارد و عرفان که آن را در قالب نظریه ولایت فقیه تجلی داده است (از نظریه قانونی و قراردادی ولایت فقیه یک نفر و یک رای دارد و از نظر هنجاری حاکمیت عرفانی بر تمام مردم دارد). پس این راه سوم جهانی برای آینده است و قراردادگرایان سلفی و مدرنیستی و ضد قراردادگرایان با آن به مخالفت و معارضه می پردازند، چون اجماع مرکب آنها را به هم می زند و امروزه در «جهان اهل سنت عرفانی»، دارای نفوذ و رسوخ است که در غزه در حال ظاهر شدن است. پس هم در تشیع و هم تسنن، فقه و عرفان به هم می رسند و جهان آینده را شکل خواهند داد و مسیحیت نیز به جهان اسلام نزدیک خواهد شد.
منبع: هفته نامه پگاه حوزه، شماره 248، بهمن 1387